پیش داوری !
دوره دانشجویی بین بچه ها یه دوست اصفهانی داشتیم که خیلی مایل بود تو جمع ما بُر بخوره ، من خیلی از لحجش خوشم می اومد ولی هیچ وقت نتونستم حرفاشو جدی بگیرم مخصوصن که با زرنگی تمام خودشوچنان تو لاک دین و خدا پیغمبر چپونده بود که نگو ! ازون متظاهرای سگ مذهب که خدارو مثقال مثقال می فروشن ! سالن کنفرانس دانشگاه بودیم و یکی از خانما موضوع " تحلیل سیستم ها " رو کنفرانس می داد ، من تازه وارد سالن شده بودم ازجمع پرسیدم : مگه قرار نبود موضوع این جلسه " شبکه " باشه یه مرتبه اون دوست اصفهانی برگشت و گفت : او گاهیها حاشیه بامِزه تِر اِز اصلِست گفتم الان اینی که گفتی ترجمه کن ! با یه لبخند ملیح می گه مثلی وقتی که لیسیدن دری بستنی لیوانی اُ خوشمِزه تِر اِز خودی بستنیست گفتم خیلی دلم می خواست به این کلام قصارت فکر کنم ولی :
اون خِساسِته وا آ بِدجوری خِرابتون کردِست دادا !!
ماهی پرورشی
این دیوث بی همه چیز و ........... حرفشو قطع کردم و گفتم : تا حالا ماهی پرورشی خوردی ؟! یه مکث نسبتن طولانی کرده و میگه خب چه ربطی داره ؟؟؟ گفتم تو که می دونی من خیلی ماهی دوست ندارم اما خیلی خوب فرق ماهی دریا و ماهی پرورشی رو میدونم حالا تو که عاشق ماهی هستی و تو تمام پارتیا برای ماهی خوری همیشه دنبال پایه می گشتی و دخترای جمع بهت لقب " ناخدا " داده بودن چطور ممکنه گوشت شل و خمیری ماهی پرورشی رو تشخیص ندی ؟ !!
انگار که اصلا انتظارشو نداشت با تعجب می گه خب ؟!! یعنی چی ؟
گفتم تا کی می خوای تو استخر پدرت بچرخی و از دستش غذا بخوری و ته استخر بی صدا فحشش بدی ؟! بس کن دیگه دکتر پاشو شورت و کُرستتو جمع کن بزن به دریا ! اینطوری هم گوشت تو با مزه می شه هم زندگی ! نمی خوای ؟! پس لال شو همون حوض و پوست میگو و شنای مربعیتو تحمل کن تا قبر و قبرستونتم پاپی تدارک ببینه !!
فکر کنم بدجوری پریشونش کردم ................ نه !
ولی خدایش خیلی نامردیه ! آدم اینطوری با دوستاش تا کنه یکی منو به راه راست رهنمون بشه ! شیتیلشم رو چشام !!
پ ن :
به جان خودم نفسی می کشم من که مپرس ! آزاد ، سبکبال مثل پرنده ای که تو اوج آسمون بال هاشو بازکرده و خودشو به باد سپرده آدرس این وبلاگ رو فقط دو نفر از کسانی که منو می شناسن دارن اوناهم بسیار آدمای خوش تیپ و با مرام و رازدارن بنابرین خیلی راحت می تونم درباره هرکسی بی ملاحظات و بی دغدغه صحبت کنم (نه که بدشوبگم نه! اما بدون خودسانسوری ) حتی گفتن اسم واقعیشون آی حال می ده نمی دونین ! حالا تا بیان پیدام کنن کلی حرف زدم اونم با ذهن شناور تو فضای خالی ! کی می دونه من چی میگم ؟؟؟
اون اولی که عالی بود
اون دومی هم کم از اولی نداشت
ولی من اولی رو ترجیح میدم
بیدمجنون عزیز
ممنون از لطف و عنایتت
آره داداش اولی رو باید با آهنگ اصفهونی بخونیش
میگم احتمالا یه کم همچین با این حسام خان تند نرفتى؟
البته من اصولا از اصطلاحاتت خوشم میاد، ولى یه کم لطافت هم بد نیست ها پیمان جان ( چشمک)
هر دوش با نمک بود، ولى اگه یه چیزى بگم میخندى منم اون وقتا که تو ایران بودم، لیسیدن در بستنى لیوانى بیشتر از خودش میچسبید!!!!!!! د د د د نزنى بابا، یه چى گفتم حالا!!!!!
شاد باشى عزیز
خب چرا اونم بعد چند سال بیچاره دلش به من خوش بود که همدردی کنم ! و چه همدردی ای !! ولی راستشو بخوای دیگه حوصله و توان ملاحظم کم شده .................. (مرجان این تلافی بود ؟!!)
منظورت اینه که با بُلدیزر صاف نکنم ؟! اینم به برکت زندگی با ترکای نارنینه ! کمال همنشینه دیگه
ای سمنانیه اصفهانی سابیده ی تورنتو زده ! ( به جای غرب زده )
شاد و تندرست و خوش تیپ باشی