سپیده که سر زد دلم پر از روشنایی شد، تمام شب را بیدار بودم و تو گویی سرگذشتم را همچون یک فیلم از دیشب تا سحر به تماشا نشسته بودم، در خلال این فیلم، گاهی خندیدم و گاهی بغضم گرفت، زمانی غرور وجودم را آکنده کرد و گاه شرمنده گشتم، شرمسار ازینکه اشتباهات، چگونه خود را بر من تحمیل کرده است ازینکه برخی تصمیمات در باره خودم چگونه به خطا رفته است خب این ناگزیر است اینکه در گذشته و با دانش و آماری که تا آنزمان داشتهای گرفتن تصمیمی که با فرجام خوبی نباشد طبیعی است اما شرمندگی نه از بابت ظلم درحق دیگران بلکه از بابت ناروایی است که بر خودم روا شده
خندیدم، و گاهی با قهقه، به کمدیهای زندگی و به ناهماهنگیها، احساس میکردم چه زیباست وقتی تو عزم سفر به هندوستان میکنی و از ترکستان سر در میآوری این نه از نداشتن برنامه و هدف بلکه شاید از نداشتن آمار دقیق هواشناسی است، وقتی سمت و سرعت باد، میزان دما، رطوبت و فشار و صدها پارامتر دیگر را اشتباهی اعلام کردهاند و تو با اعتماد به علم! نه با اعتماد به عالم و دانشمندِ غیر مطمئن! عزم سفر میکنی سیستم کنترل پرواز هواپیمایت ازکجا فرق هندوستان و ترکستان را باید بداند؟
و گاهی گذر سنگین لحظهها از برابر چشمانم قیافهای گرفته و اخمو از من میساخت که نه میل فراموش کردنش را داشتم و نه دیگر قدرت تغییر، اما برای پایا نبودن این قیافه جلو آینه میایستادم و با دیدن تمام نمای خود و برانداز کردنش ناخواسته لبخند میزدم چراکه اساسن این بخش از زندگی حاصل تصمیماتی بود که من نقشی درآن نداشتم یا نقشم بسیار ناچیز و اپسیلونی بود. با اینهمه چون تکهای از من بود با تمام وجود میپذیرفتم و شکی نیست از نتایجی که بر زندگیام گذارده ناگزیرم. غم و اندوه، برخاسته از ذات کمال خواه ما آدمیان است که همه چیز ِخوب و زیبا را پُر میخواهیم و بینقص و این هیچ بد نیست اما بسیاری از جاها خواست ما با آنچه اتفاق میافتد همخوانی ندارد و این یکی از ویژگیهای زندگی است.
هرکسی میتواند برای زندگی شخصی خود هر تصمیمی بگیرد اما مسئولیتِ پذیرفتن ِنتایج، در آدمها متفاوت است، فرجام خوب یا بد هر اقدامی در سبد نتایج تصمیمات باقی است و هرکسی بهتر از همه میداند که چقدر با خودش صادق است.
تا جایی که موضوع ِتصمیم و نتایج آن متعلق به خود فرد است هر اظهار نظری میتواند حاکی از احساس شما در رابطه با آن فرد باشد مثلن به کسی بگویی چرا اینکار را کردی که اینگونه شود؟! یا مگر نمیدانستی که با اینکارت چه اتفاقی میافتد یا عجب تصمیم درست و به موقعی گرفتی آفرین بر تو که اینقدر باهوشی! چطوری به ذهنت رسید؟ گاهی طرح اینگونه سوالات میتواند ناشی از صمیمیت تو باشد با دوستی که اکنون مخاطب توست و نوعی اعلام همدردی یا ابراز خوشحالی ازموفقیت او اما قصدم از تعریف این ماجرا طرح یک سوال مهم است
اگر شما در موقعیت تصمیم گرفتن برای هرکسی غیر از خودت قرار بگیری چطور؟
فرض کن تو سرگروه هستی حال این گروه میتواند متشکل از تو و یک نفر دیگر باشد یا این گروه شامل تو و چندین، چندصد یا چند میلیون نفر دیگر است صرف نظر از افزایش میزان حساسیت در بالاتر بودن این رقم نکتهای که بیش از هرچیزی مورد توجه است دقت تصمیم و نحوهاجرای آنست که اولین شرط برای دستیابی به هدف و نیازمند داشتن آمار و اطلاعات دقیق، دانش و تخصص کافی و قابلیتهای شخصی برتر در مقایسه با دیگران است
تعاریف آکادمیک بسیار زیادی از دانش مدیریت شده است همه شما کمابیش از آن مطلعید اما مدیریت کنونی که در تمام عرصهها شاهد آن هستیم بیش از هر چیزی متکی به ابزار و قواعدی است که قابل اندازهگیری و عددپذیری باشد و معیار سنجش آن نیز تابع قوانین ریاضی و اشکال هندسی است با این وصف چندان تعجبی ندارد که بسیاری از نتایج حاصل از مدیریتها اگر زیانبار نباشد مفید هم نبوده است و این کاملن طبیعی است که دانش متکی به ریاضیات تا مرز شهودات سودمند باشد و به محض اینکه از این دامنه فراتر رفت دچار آشفتگی و بینظمی شود.
نامشهود یا باید به دامنه کشف درآید یا به عنوان پارامتر موثر اما ناشناخته مدنظر قرار گیرد درغیراینصورت درصد موفقیت پایان کار دستخوش تصادفات ناشی ازآن خواهدشد
این نوشتار را با اشارهای به چند مطلب و یک اصل به پایان میبرم. مطلب اول اینکه وقتی هدف شما با فرمول هزینه ـ فایده دنبال میشود عامل اقتصادی مهمترین پارامتر موثر در تصمیم خواهد بود که به تنهایی کافی نیست یعنی وقتی شما صرفن به دنبال منافع مادی هستید عوامل انسانی از فرمولتان حذف شده و این اولین نقطه آشفتگی است دوم اینکه فرض کنیم منافع غیر مادی هم در نظرتان باشد سوال اینست که دامنه این منافع تا کجاست؟ چه کسانی دراین مجموعه سود میبرند؟ منظورم اینست که شما دست به اقدامی میزنید تا منافع یک عده تامین شود بدون اینکه به ضررهای ناشی ازین حرکت به منافع دیگران توجه کنید تازه اگر فرض براین باشدکه در تامین منافع این افراد عمدن قصد تجاوز به منافع دیگران را نداشته باشید و صرفن بدون اختیار و از روی بیتوجهی دچار چنین خطایی شوید و مطلب سوم جایگاه سرگروه، قبل و بعد از اقدام است سوال بسیار مهم اینست که سهم سرگروه ازاین منافع چقدراست؟ آیا مدیر این سیستم برای خود حق ویژه قائل است؟ فارغ ازاینکه این حق ازطرف گروه به او اعطا شده یا خیر.
برای روشن شدن موضوع یک مثال بزرگ و در سطح کشورها میآورم
نخستوزیر کهنهکار و مشهوری گفته بود «« ما در تعامل با دیگر کشورها مفهوم دوست یا دشمن نداریم بلکه مفهوم منافع برایمان قابل تعریف است »» خب طی سالهای گذشته دنیا شاهد نتایج حاصل از تامین منافع این کشور بوده است گمان نمیکنم آشفتگیهای دنیا از جمله خود این کشور بدور از تاثیرات این تفکر باشد در کره زمین مردمان بسیاری زندگی میکنند پس تفکری که منابع و انرژی دنیا را محدود و اندک میبیند و براین اساس انحصار درپیش میگیرد فاکتورهای بیشماری را ندیده است
اگر امریکا نمایندهای از تفکر غرب باشد ظاهرن با مدیریت فعلی در عرصه داخلی موفق بوده است و به نظر میرسد مفاهیمی چون آزادی دمکراسی حقوق بشر و امنیت در داخل مرزهایش بطور نسبی بدست آمده باشد اما سوال اینست که آیا همه اینها نهادینه خواهد شد؟
دوم اینکه در عرصه بینالملل هیچ اثری از رعایت هیچکدام ازین مفاهیم بطور مشهود دیده نمیشود بنابراین صداقت عمل مدیرانش در تعامل با جهان به شدت دچار تردید و بی اعتمادی میگردد البته اینها فقط یک مثال بود و به دیگر جنبههای سیاست کلان که خود نوعی از مدیریت بدور از فاکتورهای انسانی و والاست کاری ندارم
آنچه که میخواهم بگویم یک اصل مهم است اصلی که به نظر من میتواند درهر عرصهای برای همه مفید باشد مهم نیست این مدیریت در سطح دو نفر باشد یا در سطح تقسیم بندیهای بینالملل بلکه مهم خاستگاه ذهنی و اراده اجرایی آن است
پس از داشتن اصول اولیهای که گفته شد مدیدیت وقتی پایا و پویا خواهد بود که مدیر در اندیشه و کردار هنگام کار و خطر در اول صف و هنگام گرفتن امتیاز در انتهای صف باشد
اگر این تفکر خیلی ایدهآلیستی است شما به سلیقه خود آنرا اصلاح کنید به شرطی که اساس آن تغییر نکند
دوستان عزیزم اینرا هم فقط اشارهای بدایند به آنچه که دوست داشتم بگویم
مطلبتون رو خیلی خوب شروع کردید و خیلی خوب به جمع بندی رسیدید.
متاسفانه در دنیای امروز یا حد اقل در دنیای اطراف ما همه چیز برعکس شده.همه به فکر منافع خودشون هستند و به تنها چیزی که فکر نمی کنند اطرافیان و کسانیه که در کنارشون کارو زندگی می کنند.
ما واقعا چرا به اینجا رسیدیم؟!
و نتیجه، همین دنیایی میشه که توش هستیم
سلام پیمان جان خوبی ممنون از اینکه چیزی که دوست داری و مینویسی برای ما موفق باشی عزیزم
راستی منم آپم یه سر بزن منتظرتما زودی بیا