تنها چون خدا
استوار چون تو
و آتشفشان اما ساکت
کسی را اینگونه میشناسی؟!
اگر چشم ... هایی بر فراز قلهی تو نظارهگر سرگذشت سرزمین ِدردها بودهباشند
اگر از نوک پرچین چشم...هایی بر ستیغ سرد و یخبندان تو قطرات آتیشینی فرو چکیده باشد
اگر از زیباترین چشم...هایی که بر فراز تو گذشته اند عکسی در خاطری ماندهاست
به من بگو
من آنها را میخواهم!
من آن چشم... ها را میخواهم
من حس آن اشکها را میخواهم
من آن عکس را از آن خاطر میخواهم
اما نه برای خود!
بلکه ...
پرواز نمیتوانم کرد اما ایستادن بر فرازت شاید کمتر از پرواز نباشد
بزرگی و عظمت و زیبایی تو را در ستایش از تمام زیباییهای جهان نمونه گرفتهام
چقدر آرامی تو !
و عجیب است که چقدر چهرهات خندان و چشمانت شیرین است
میگفتند کمی غمگینی و گاهی ابری
تو آیا جوششی در دل یا غرشی در گلو نهفته داری؟
کاش من آن بدوی کوه ندیدهای بودم که قبل از دوران پارینه سنگی میزیسته!
و شاید ازین روست که ترا توتم میبیند ... آری؟
گو که اینگونه باشد و من آن دهاتی سادهی عاشق توباشم
شعری برای تو سرودهاند آیا ؟
دامنههای ترا از شمال و جنوب و شرق و غرب برای ... برای غلتیدن دوست میدارم
و لذت بردن از دیدن اینهمه زندگی که بر دامنههایت جاری است
روحت را بر وجودم جاری میخواهم
اینهم گریزی قبل از « عالم هپروت »
که احتمالن نام پست بعدی است
ای دیو سپید پای در بند ای گنبد گیتی ای دماوند
***
تا چشم بشر نبیندت روی بنهفته به ابر چهر دلبند
...
البته من حافظه ی شعریم چیزی در حدود افتضاحه، ولی این دو بیت رو یادم مونده، فکر می کنم از بهار باشه این شعر. اسمش هم حتماً همون دماونده دیگه!
مرسی سپیدار جان
همینقدره ؟
منظورم غزل و قصیده است
البته توی شاهنامه زیاد به البرزکوه اشاره شده
تولد یک سالگی مبارک دوست عزیز
پایدار باشی و سبز
متشکر