اولین باری بود که با این حالت اقلیمی در تابستون باهاش مواجه شدم، هوای ابری، بارون از همه مدل رگبار، نمنم، ریزه ریزه، دانه درشت، مخملی، خلاصه دنیایی داشت طی چندین شبانه روز باوقفه و بیوقفه
ساعاتی رو که باهاش تنها بودم به اندازه تمام سال آرامش گرفتم صداش صدای تمام ترانههایی بود که مثل عصاره در یک سمفونی جمع شده باشه گاهی حماسی گاهی طربناک لحظهای عاشقانه دمی شورانگیز گاهی غرورآفرین و لابلای اونها شکفتن لبخندی منجر به خنده و گاه ریختن بغضی با فریاد و عجیب بود که احساس میکردم رهبر این ارکستر هم دل منه!
موجها دست تو دست هم رقصی گرفته بودن که در اندام هیچ هنرمندی اینهمه انعطاف جمعشدنی نیست
طوفانی بود و گاهی چه خشمگین!! وقتی خشم زیبای اونو دیدم تمام خشمهای وجودم فرو نشست
اما چندین روز باران و ترنم ترانهی اون یکی از زیباترین سفرهای تابستونی رو به ما هدیهکرد جای همه خالی تمام خشکیهای عضلات روحم برطرف شد! غبار از تنم فرو ریخت و (قولنجمشکست!) مخصوصن تصاویر خاص، کارت پستالی رو نگاه کنید با این مضمون، توی جنگل وقتی دودِ آتش چوبی ازکنار کتری و قوری با بخار آب درهم آمیخته و بالا میره همزمان قطرات ریزریز ِبارون صورتتو نمناک کنه و طراوت بده
احساس تازگی با بوی دود حاصل از سوختن چوب خیس همراه بوی سبزه و گل و صدها بوی ناشناختهی دیگه که از جنگل ِبارون زده برمیخیزه
گفتم سلامی عرض کنم و شرح حالی بدم
شاید به رسم ادب بهتر بود رفتنم رو بگم اما بالاخره ایتا بی ادب باید تا دیگران ازش ادب بیاموزنددیگه! نه؟
شوخی کردم منظورم این بود که اینو یه پست حساب نکنید
ایتا به زبان گیلکی فکر کنم = یکی، یک، یدونه باشه
آخ نگو که من دوباره هوس کردم برم! پس معلوم شد برای چی این چند روزه هوا ابری و بارونی شده بود. حاضرم شرط ببندم هرکس با این حس و حال بره لب دریا، دریا طوفانی می شه. جان خودم بارونشم آدمو تا برگشتن به مقصد بدرقه می کنه!
امیدوارم همیشه احساست دقیقاً مثل همین حالا باشه! چه جوری؟ همین جوری دیگه... پر از زندگی
مرسی
امیدوارم تو هم پر از انرژیِ زندگی باشی