هرکسی به شکلی میاندیشد و هر مغزی یک فرمول تفکر دارد، اگر به نقاشی کودکان دقت کنید شاید آشفتگی و به هم ریختگی اشکال و عدم تناسب آنها موجب لبخند شما شود اما در همان خطوط و منحنی های ظاهرن نامرتب، به زیباترین و خالصانه ترین شکل، مدل تفکر صاحب اثر بیان شده است مثلن اگر در آدمکِ نقاشیِ یک کودک، سر ، از بقیه اعضا بزرگتر باشد، این کودک به تفکر و اندیشیدن بیشتر بها میدهد یا اگر دو چشم آدمک درشت تر از حد معمول باشد کودک دارای شخصیتی آشکار و نظراتی بیمحابا است و در ارائه ویژگیهای تیپی خود کمتر تمایل به پنهانکاری دارد، اگر یکی از چشمها درشت و دیگری معمول باشد نشان از تردید در ارائه دارد یا مثلن اگر بدن آدمک بزرگتر باشد عمومن اندیشه کودک روی هیکل و طبیعتن خوردنِ بیشتر تاکید دارد همینطور جز به جزء دیگر پدیدههای یک نقاشی از خانه و درخت و خورشید و آب و جانوران گرفته تا رنگ آمیزی هریک ازآنها حکایت از مدل تفکری یک کودک دارد.
دراینجا آنچه برای من بسیار جالب است شناخت این ویژگیها و هدایت آنها در رشد و تربیت تدریجی آدمی است، با این دانش، مدل تفکر کودکان شناسایی و براساس آخرین متدهای تربیتی اصلاح میشود به گونهای که والدین، مربیان و سیستم پرورشی به کودک کمک میکند تا همزمان درکنار شناخت همهی پدیدهها به شناختن خود نیز بپردازد.
مدل تفکر یک مدل ریاضی است و کاملن قانونمند است بنابراین قابل برنامه ریزی و کنترل است
بزرگترین دستاوردی که انسانهای آینده بدون شک خواهند داشت خودکنترلی است.
خودکنترلی اولین نتیجه شناخت و آگاهی انسان از خویشتن خود خواهدبود .
انسان بزرگترین مجهول جهان است و در بین تمام ناشناخته ها پیچیده ترین هم، چراکه باید با مغز و نیروهای موجود درخودش به بررسی خود بپردازد، من چیزی است که آدمی سالیان سال است از شناختن کامل آن عاجز مانده و قادر به بازیافتنش نیست نقاشی و روشی که به آن اشاره کردم یکی از راههای کشف مدل ریاضی اندیشیدن است، راههای دیگری هم هست که در سنین بالاتر کاربرد دارد که برخی ازآنها کاملن اختصاصی است.
یکی از ارزشهای خودکنترلی، کنترل حس برتری جویی در قدرت است یعنی اگر روزی شما از یک سرباز معمولی به پادشاهی رسیدید ناخودآگاه خود را مالک مردم و برتر از دیگران احساس نکنید مثلن اگر جمشید ِشاهنامه به جای جام جهان نما به خودکنترلی رسیده بود در اوج قدرت و عظمتِ حکومتش که براستی موجود فوقالعادهای بوده دچار سرریزی شخصیتی نشده و به قول فردوسی ( در باور مردمان آنروز ) ادعای خدایی نمیکرد، همینطور مردان و زنان بیشماری که در طول تاریخ رشد و پیشرفت کرده و به قدرتهای مختلف دست یافته بودند دچار سقوط و انحطاط پایان کار نمیشدند و یکی از بدبختیهای بشر یعنی دیکتاتوری هرگز تولید نمیشد و همینطور زنجیرههای حاصل از این پدیده مثل بسیاری از جنگها و البته هزاران درد و مرگ ناشی از آن هم.
و به همین ترتیب بسیاری از ...
شما دوست ندارید مدل اندیشهی خودتونو بدست بیارید؟
من منتظر بودم قهوه ی داغم سرد بشه! خب چرا به این زودی برداشتیشون؟! یعنی بین این همه کلاس جورواجور یک کلاس هنر خانه داری - مهمان داری پیدا نمی شه من بفرستمت یه ذره یاد بگیری؟!
هر چیزی داغش خوبه
شوهر چلاغش خوبه!
مصرع دوم رو جدی نگیر چون می خواستم بیشتر قافیه جور بشه اما خیلی هم بی معنی نیست چرا ؟ به این توصیه گوش کن
یادت باشه وقتی خواستی ازدواج کنی اول باید یه پسر دست و پا داره زبر و زرنگ پیدا کنی و بعدشم نذاری خودشو به چلاغی بزنه والا هر کلاسی هم بفرستیش فایده نخواهد کرد.