برای کنترل فساد، مردم را نگران و گرسنه نگهدارید!!!
این تئوری از اندیشه غیر انسانی و ضد بشری هیولاهای انگلیسی سرمیزد! اساسن چنین تفکراتی که عدهای متمول، خود را اشرف مخلوقات و مردمان دیگر را پست و حیوان صفت تلقی کنند سرزده از اشرافیت مذهبی کلیسای عصرقدیم بود، اما به نظر میرسد اثرات آن در رفتار با مردمان دیگر نقاط جهان همچنان باقی است و طراحان نظم نوین جهانی در پوشش واژهگانی زیبا درحال اجرای چنین تئوریهای هستند.
در نوانخانههای انگلیسی متعلق به دوران گذشته کودکانی را نگهداری میکردند که بخشی ناشی از ازدواجهای ناموفق و بخش عمدهای از آنها حاصل عشقبازیهای غیر ثبتی بود. عبارت <نامشروع>، محترمانهترین کلمه ای بود که در محافل مثلن رسمی و جدی دربارهآنها بکار میرفت درحالیکه خطاب به خود آن بچهها با شدت هرچه تمامتر کلمه <حرامزاده > گفته میشد و همین نفرت فزاینده باعث توجیه هررفتار غیر انسانی و حیوانوار با آنها بود درصورتیکه آن کودکان بیگناه، دراین تولد به اصطلاح حرام هیچ نقشی نداشتند، اگر خاطرتان باشد یکی از عبارتهایی که در داستان زندگی الیور تویست پرده ازین جنایت بشری برمیدارد وقتیاست که برای تنبیه کودک (که دست یکی از مراقبین را برای دفاع از خود گاز گرفته) آشکار میشود.
رئیس نوانخانه دستور میدهد: < گوشت را از غذای او حذف کنید تا مثل سگ، هار نشود > درحالیکه شاید گوشت، ماهی یکبارهم به مثلن غذای آن کودکان اضافه نمیشد.
و اکنون در یک نظریه برگرفته شده از قرون وسطی، کسانی براین باورند که برای جلوگیری از فساد، (منظورشون البته فحشاست) یا در سطح کلان برای جلوگیری از نافرمانی و یاغیگری بهتر است مردم، درنیازهای اولیه دست و پا بزنند!!! موضوع تحریم طیف بسیار گستردهای دارد، مثلن یک طراح جهانی معتقد است ازین روش برای تسلیم یک دولت یا یک ملت یاغی بدون وارد شدن به جنگ و درگیری و صرف هزینههای سنگین میتوان نتیجه گرفت از طرف دیگر این نظریه با کمال تاسف و اندوه به نوعی بستر عمومی مستتر هم دارد یعنی در پس ذهن بسیاری از مردمان چنین باوری وجود دارد که برای آدمهای نافرمان، تحریم نیازهای اولیه کارساز است. و ازآن بدتر، مجاز شمردن استفاده ازین روش است.
یادمان نرود که قیچی از دو لبه تشکیل میشود لبه بالا و لبه پایین، وقتی هردو وجود داشت یک اهرم کوچک در وسط (که همان باور مشترک و یکسان است) باعث کامل شدن قیچی میشود.
البته من فکر می کنم این تئوری در مورد فساد ( یا همان فحشای جنسی! ) نتیجه ای کاملا برعکس دارد، اما در دامنه ی کلانش که همانا جلوگیری از یاغی گری باشد در اکثر مواقع جواب داده است و عملا شدت این قبیل رفتارها را کاسته است.
اما مهم ترین مسئله اینجاست؛ کسانی که یاغی خطاب می شوند آیا براستی یاغی گرند؟ که متاسفانه در اکثر موارد این گونه نیست.
باز سوال پیش می اید که سیاستمداران خود را عقل کل می پندارند و فکر می کنند چون در بطن جریانات سیاسی قرار دارند پس بهتر از مردم عادی می توانند برای سرنوشت یک ملت تصمیم گیری کنند؟!
و اینکه اگر فرضن یک طراح ، کارخانه دار، مدیر سایت یا غیره با تحریم مردم یک کشور برای سرکوب یاغی گیری اقدام نماید، اولین نمادش این است که دچار غروری فانتزی! شده و تصمیمی عجولانه گرفته است. مثل همان مرگ بر آمریکایی که ملت خودمان می گوید، در حالی که در انتخاب لغت درست، دقت نمی کند و نمی داند با این جمله همه ی مردم یک سرزمین را مورد خطاب قرار داده است!
در کل، اگر به رفتار انسان هومو ساپینز دقت کنیم آشکارا خواهیم دید که چندان هم اندیشمند نیست و از قوانین جنگل پیروی می کند! توی پرانتز به جنگل و قوانینش توهین نشود که به مراتب بهتر است!!!
از زمانی که برای نگارش این متن زیبا صرف کرده اید، سپاسگزارم.
هنوز بشر بطور عام، رشد و تکامل معنوی لازم را بدست نیاورده بحث همان انسان و خداگونگی اوست که در اندیشمندی، آفرینندگی، بخشش، مهربانی و دوست داشتن، تحمل رنجهای تحمیلی، همدردی با افتادگان، امیدبخشی، آزادمنشی، دادگری، راستیگرایی و ...
خداشدن درین صفات حتی با درصد پایینی ازآن و حتی دربعضی ازآنها بزرگترین و جاودان ترین ثروتیاست که بشر می تواند بدست بیاورد
فقط دراینصورت است که زندگی تمام نمای خودرا نشان خواهد داد.
این آرزو نه ایدهآل است و نه فانتزی بلکه نیاز بشر و کاملن طبیعی است اما اگر تاکنون کمتر بسوی آن رفته ناشی از رکود اندیشه و تفکر اوست اگر براستی بشر بیندیشد طولی نخواهد کشید که بفهمد تمام خواسته ها و میل و هوس و لذتش در رسیدن به این کل است اینگونه یکپارچه دریافتن جهان هستی به او بینش کاملی خواهد داد که نه تنها بنی آدم بلکه تمام جهان اعضای یک پیکرند که آفرینش آنها از یک گوهراست.
درضمن:
سفر بخیر و شادی نازنین