من ضربدر تو

 

" طنز، جدی ترین شوخیه عالمه! "... یه جور دیگه بگم؛  " طنز شوخی‌ترین جدی عالمه! "  شما چیزی فهمیدین!؟ خب بذارین این جمله رو کمی باز کنم، راههای زیادی برای بکار بردن طنز وجود داره یکیش اینکه وقتی ظاهر یه موضوع ِجدی، اینقدر تلخ و گزنده ا‌ست که هیچکس تاب شنیدن یا تحمل اونو نداره، طرف برای در امان موندن، ترجیح می‌ده از زبان طنز استفاده کنه.

وقتی یه موضوعی بسیار واضح و مسلمه اما لازمه که گفته بشه، برای اینکه دلزننده و کسالت‌بار نشه، فقط مایه طنز می‌تونه اونو از کهنگی تکرار، رها ‌کنه و در عین حال اثر جدی اونو هم دربر داشته باشه و یا بعضی وقتا زاویه دیدما طنز رو معنا می‌کنه ... چطوری؟

در یه پلان، شما یه مرد می‌بینید با یه چاله پشت سرش، وقتی از نمای باز، نگاه می‌کنید و اون مرد، عقب عقب میاد و توی چاله پشت سرش می افته ناخودآگاه می خندید چرا؟ چون ذهن شما اون فرد رو آدم گیج یا کودن فرض می کنه که حواسش به پشت سرش نیست.چراکه ضمیرناخودآگاهتون اینطوری قضاوت می‌کنه : چون شما اون چاله رو می‌بینید پس باید اون مرد هم می‌دید!

اما اگر همین پلان رو شما از نمای بسته ببینید مردی داره عقب عقب میاد و یه مرتبه سقوط می‌کنه، هیجانات دل شما هم هُررررری ریزش می کنه، وقتی دوربین نشون می‌ده که مرد بیچاره تو چاله پشت سرش افتاده شما هم با اون احساس همدردی می‌کنید و این می‌شه عکس طنز یعنی درام.

البته اینا همش فضولی و برداشت های من بود از طنز نوشتاری و تصویری، منم دوست ندارم توی حیطه غیر تخصصی خودم اظهار فضل! کنم اما این مقدمه رو گفتم تا بگم وقتی یک مقام خیلی بالای.ا.جر.ا.یی. از حل مشکلات اقتصادی به شکل ریشه‌ای و اونم توی چند روز حرف می‌زنه به نظر شما داره :

۱- شوخی می‌کنه؟   ۲- چاله‌رو نمی‌بینه؟   ۳- اینگلاب مخملی شده؟   ۴ـ همه‌موارد؟

 

** دوستی می‌گفت ما اگه تو خاورمیانه نبودیمو نفت هم نداشتیم خیلی راحت زندگی می‌کردیم منم گفتم چرا راه سختو می‌ری داداش، اگه اسم و فامیل و بابا ننه نداشتیم چطور بود؟! اگه سر و دست و دوتا پا نداشتیم به نظرت زندگیمون‌ بهتر نبود؟ شایدم اگه اصلن به دنیا نیومده بودیم زودتر جواب می داد!  ها ؟

بدون شک ریسک زندگی در هر جغرافیایی با جغرافیای دیگه متفاوته همونطور که فهم زندگی در جغرافیای اندیشه و باور آدمها با همدیگه فرق‌‌می‌کنه، بطور عام کسی که توی آمریکا زندگی می‌کنه شاید هیچ وقت از نزدیک اشک و آه کودکان عراقی رو نبینه و هیچ وقت ترس و دلهره مرگ رو از نزدیک نچشه اما به اندازه همین مقدار از رنج انسانی، بی‌خبره و به همون مقدار از شعور، ناقص باقی می‌مونه، در عین حالی که غمی ناشناخته بر روح و روان اون فشار میاره و اون هیچ وقت منشاء افسردگیشو با هیچ مشاور و روانشناسی پیدا نمی کنه.

شاید احساس رنج، قطره قطره بر روح یک انسانی در نقطه‌ای از جهان، بچکه و بوی اندوهناکش، تازه تازه مشام اونو آزار بده اما این اندوه بر حجم نگرانی های مجهول تک تک ساکنین نقاط دیگه اثر گذاره و نسبت این تاثیر به میزان دخالت در بکار گیری منفی انرژی جهانی بستگی داره، ذهن مشوش مالتی میلیاردرهای جهانی که طراحان دسیسه هستند به مراتب جذابتر از اوناییه که کم یا اصلن نقشی درین رنج فروشی و دردپراکنی ندارن و به خیال خود در جزایر امن زندگی می‌کنن.

 چطور ممکنه در فضای مشترکی که همه نفسها، گرمای بدن‌ها،‌ تُن‌صداها و موج‌نگاهها بطور یکسان درش پخش می‌شه، انرژی ها از هم متاثر نشه و ایزوله باقی بمونه ؟؟ امکان نداره! تجربه و تاریخ بشر رو مرور کنید! به ظاهر شیک آدما که لبخند جلفی هم گوشه لبشون دکور کردن اغفال نشید، برای درک حال و روز یه قاتل، فقط چند ثانیه باهاش مصاحبه کنید اگه نمی‌تونید، برای درک حال یه دزد مسلح فقط چند دقیقه با دقت به عکسش نگاه کنید، برای اندازه گیری حس شادی یا خوشبختی یه مغز طراح جهانی که با فروش سلاح میلیاردها دلار و یورو جابجا می کنه شاید فعلن ابزار دقیقی نداشته باشیم چون اطلاع دقیقی نداریم اما دریک آزمایش ساده از فضای دور و برتون یک حجم نمونه بردارین (مجموعه ای از نگاهها، صداها و نواهاو ...) اونو با خودتون به یک محیط کاملن شاد ببرید و هنگام بازگشت حال خودتونو  بررسی کنید،  سخته؟  به کسی هم تو این مایه‌ها دسترسی ندارین؟ خب پس منتظر باشین تا فروش دوربین های ویژه که الان فقط دست مراکز جاسوسی و امنیتیه عمومیت پبداکنه، اونوقت به داخل زندگی خصوصی بعضیا سرک بکشین!   چی ؟ اخلاقی نیست؟ ... حالا میگن یه نظر حلاله!!!

اونایی که با فیزیک کوانتوم و نظریه جهان‌های موازی آشنایی دارن از نظر منطقی شاید کمی راحتتر درک کنن هرچند این علوم تازه دوره طفولیت خودش رو سپری می کنه اما از نظر درکی و حسی که چندان هم قابل توضیح نیست با بی خبری یا خود به بی خیالی زدن اثرات منفی پراکنده در فضای جهانی محو نمی شه، ما چه بخواهیم و چه نخواهیم درمعرض اثرات به جا مانده از تمام حوادث جهان قرار داریم و قانون هوشمند بالانس انرژی آزاد، در مسیر گردش خود، هیچکسی رو ناعادلانه استثنا نمی‌کنه! و راه حل بهرمندی مثبت از این اتمسفر، تامین انرژی لازم در جهت همسو شدن با اونه هرچند نحوه عملش، تابع متغیرهای بسیار زیادیه

 شایدیکی از دلایل سرگردانی های روح ژولیده بشر، ناهماهنگی با این قاعده است.

نظرات 1 + ارسال نظر
سپیدار شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 04:46 ب.ظ

مورد 5: آن شخص محترم مخاطب را همچون خودش گوسپند فرض کرده است.
دوست عزیز با قسمت دوم حرفت اگر بخواهم هم نمی توانم موافقت کنم، دلایلش هم انقدر زیاد است که از حیطه ی کامنت گذاری خارج است در ضمن هر قاعده ای استثنائی دارد و اگر ما استثنا را نشناسیم دلیل بر نبودنش نیست، هست؟

yes

مقصود استثنای این قائده نیست بلکه منظورم اجرای بدون اغماض آنست،بطوریکه این قائده کسی را مستثنا نمی‌کند، قانونی یکپارچه غیرقابل معامله و بدور از جدا سازی ناعادلانه

البته نحوه عمل و حجم این واکنش در بستر زمان پیچیدگی های خود را دارد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد