سه گانه

* ده تا پرتقال داریم ..... نه! نه! نمی خوام شمارو بفرستم دنبال پرتقال فروش! ببین ده تا پرتقال داریم فقط دوتاش شیرینه خب؟ پس باید هشتاش ترش باشه دیگه، یا دست کم شیرین نباشه، حالا اگه بخواهیم آب این ده‌تارو بگیریم به نظر شما این آب‌پرتقال: شیرین‌می‌شود؟ ترش‌می‌شود؟ ترش‌و‌شیرین می‌شود؟ نیمه ملس‌می‌شود؟ یا بقول یکی از دوستای خوش‌نوش‌ما، مزه شاش می‌دهد؟ .................................................. حالا

یادتونه توی پست های خیلی قبل، در یه نگاه سریع و گذرا به اوضاع و احوال، یه نسبت دو به هشت از رفتار شناسی خودمون (ایرانی‌‌جان‌های عزیز‌دلمون) داشتیم؟ خب راستش این نتیجه کارای منسجم و همینطور نیمه منسجم و کمتر منسجم به اضافه تجربه‌های کاملن شخصی من، تا به اینجاست، شایدم اشتباه می‌کنم، خب ازینکه ضریب خطایی داره هیچ شک ندارم اما چقدرشو نمی دونم، یعنی با استفاده از " آمار" که پایه اصلی یه مطالعه س، نمره ۸۰٪ ما پایینه و فقط حدود ۲۰٪ نمره قبولی می‌گیریم، از چه نظر؟ ازنظر سلامت رفتاری در زندگی اجتماعی و رعایت قانون و حقوق مدنی همدیگه، و ازون مهمتر رعایت حقوق عاطفی و احساسی! اگه بدونید چه گیر و گرفتاریهایی ازیندست داریم ما!  آخ اگه بدونید! خب... اینو گفتم تا زین پس هرجاصحبت شد، این نسبت دو به هشت تو ذهنمون باشه (حالا خود منتو هشتم یا دو نمی‌دونم ها!)

 

** دیروز توی پارک، بچه‌ها تو عوالم شاد خودشون داشتن بازی می کردن، سه تا دختر ۵-۶ ساله مثلن با هم مسابقه دوچرخه سواری داشتن، سوگند و روژان و نیلا، حالا منم دارم برررر و بر نگاشون می‌‌‌کنم، سه تایی از یه جایی شروع می‌کنن و نیلا زودتر می رسه، یه بار، دو بار، سه بار، هر بارشم نیلا مثل این قهرمانای ورزشی دوتا دستاشو می‌بره بالا و با شور و هیجان هورررررااا می‌کشه، فریاد که من اول شدم! من اول شدم! چند لحظه بعد یه پسر هم سن و سال خودشون متوجه سر و صدا می شه و میاد سراغشون، نیلا با این قیافه می‌گه آقا اصلن بذار بپرسیم کی اوله، ببین آریا تو بگو، من خوشگلترم!!!   یا روژان یا سوگند؟ آریا هم انگاری که تو شیرین زبونیه دختره به تله افتاده بی اختیار می‌گه تو ! و نیلا خانمم رو به دوستاش می‌گه دیدین؟!؟

(حالا شما ربطشو به اول شدن تو مسابقه پیدا کنید منکه چیز پیچ شدم )

 

*** دیدین یه وقتایی به بعضی آدما اولین بار که برخورد می کنی انگار هردوتونو برق سه فاز گرفته باشه؟! و مثلن برای توجیه و تفسیرش میگن اینکه نمی‌دونم انگار قبلنا یه جایی همدیگرو دیدن و تو اون دنیا و نمی‌دونم دنیای اونوری روحشون همو می شناسه!  و ازین حرفا، ... حالا، من یکی، ازین اتفاق وقتی لذت می‌برم که حاصل این جرقه، برای هر دو طرف، لبخند باشه و تا زمانی که از کنار همدیگه رد بشن و برن این لبخند کش ش ش ش ش پیدا کنه، آیحال می‌ده!!

(وجدانی طرف زن نبود نامردا، چپ چپ نیگا نکنین)

 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
سحر چهارشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:38 ب.ظ

Ba namaki,kheiliiiii

سحر خانم آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا ؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد