زیرسایه عکس ها

 

زن ایرونی تکه   خُ ...    نه این باشه برا پستای بعدی

 می خوام شمارو یاد تاقچه بندازم ! تو معماری جدید چیزی به این اسم وجود نداره  تاقچه! باغچه! *بُقچه! (آخری برا خنده بود)

تو تهران ساخت خونه آپارتمانی فقط دو دهه اخیر رشد زیادی داشته قبل از اون بیشتر خونه ها ویلایی بوده و هنوزم اثراتشو می بینیم پس تاقچه چیز غریبی نیست، هنوزم حدودن 60 درصد خونه های نیمه شمالی شهر و 20 درصد نیمه جنوبی اون، ویلاییه و یا بقایای خونه های ویلایی به چشم می خوره ... اما تو شهرستانا که بیشترجاها همچنان این پدیده به قوت خود باقی است و صد البته چیز بدی هم نیست فقط باید بعضی وقتا موقع پاشدن از یه لم دادگی راحت، توی اتاق زیرتاقچه، مواظب مغز و ملاج خود باشی  همین! راستی یادم باشه یه روز درباره معماری قدیم و جدید چیزای مهمی دارم که دوست دارم با بچه های این رشته درمیون بذاریم ... حالا

 اگر از کشورای حاشیه خلیج فارس دیدن کرده باشین حتمن عکس های بزرگ از شیوخ حاکم عرب رو در مسیر های منتهی به ساختمون های بلند یا فرودگاهها دیدین، خب این هیچ تعجبی نداره! چون اونا که تو کشورشون کوه و منظره قله و ارتفاعات ندارن، بیچاره ها مجبورن برای نشون دادن عظمت و بزرگی ، به مردم خودشون و عیضن (ایضا) غریبه ها از قاب عکس های چند ده متری و شایدم چند صد متری استفاده کنن! تازه سایه ای که عکس ها میندازن، می تونه آدمو از آفتاب وحشتناک و هوای تفتیده اونجاها نجات بده! مگه نه؟

اما این خاصیت فرهنگی ازکشورهای دوست و برادر! به ما سرایت کرده یا از نظر پیشینه تاریخی اونا از ما تقلید می کنن ؟ به نظر شما کدومش اول بوده ؟ ... امان از دست خاطرات کودکی ! امان !

یاد تاقچه ها، یاد قاب عکس های روی اون، هنوزم شاید خونه هایی تو تهران باشه با فرم اون تاقچه ها وهنوزهم شاید روی اون عکس های بزرگی از پدر (صاحبخانه) ... شما یادتونه؟

اونایی که سنشون کمتره می تونن به شهرستانا برن یا اگه دم دستشون بود به روستایی، دهی، جایی که هنوز معماری نوین و آپارتمانسازی درش نفوذ نکرده یا دیگه ساده ترین حالتش به موزه سربزنن، به گالریهای عکس خلاصه همه می تونیم این قاب عکس های وسط تاقچه یا به دیوار زده مهمترین اتاق یا سالن خونه های ایرانی رو ببینیم و ...

قاب عکس پدر، در خانواده های مستقل و پدربزرگ در خانواده های دسته جمعی، عکسی عمومن با هیبت و بدون لبخند و گاهن خشن و با نگاهی تیز! گویای صاحب ِخانه بودن، صاحب ِزن بودن، صاحب ِوسایلو همه چی بودن، صاحب همه چیزو همه کس اون خونه بودن، داشتن اختیار تصمیم وخواست و اراده همه، کسی بدون اجازه اونبودن، کاری بدون اجازه او نشدن، حرفی بدون میل او نزدن، عشقی بدون خواست او به کام نشدن، ازدواجی بی اراده اوپانگرفتن، مالک وصاحب و فرمانروا و فرمانفرمای هر بود و نبودی ، حتی پشه ها و مگس های خونه و حواشی اون!

اما ازهزاران خانه شاید خانه ای بود بدون این عکس، صاحبش مرده بود؟ نه! چون صاحبان مرده نیز شاید سالها از دیار باقی نیز حکومت جل و جلالانه خود را ادامه می دادن ... پس چه؟ ... نمی دانم

و باز از هزاران خانه شاید عکسی بود اما از تمام اهل خانه و خانوادگی و شایدم با لبخند هرچند سیخ ایستاده و دست ها به خط برش شلوارو دوسوی دامن ها، اهل این خانه چگونه بودند؟ ... نمی دانم

آیا کسی خانه ای با تاقچه ای با قاب عکسی از یک زن با هیبت یا با لبخند دیده است؟

کی ؟ و کجا؟

 

 پ ن  :

چرا زنان ؟

چون انسان برای متمدن شدن (برای تعالی) همه چیز را از راه آموزش و پرورش بدست می آورد و زنان بسترساز تربیت بشرند.

بی جهت نیست که گفته‌اند اگر می خواهید اندازه  تمدن و پیشرفت و اخلاقمندی ملتی را بدانید ، به زنان آن ملت بنگرید

اگر امروز زنان غربی فارغ از جنسیت، در تمام امور کشورشان و در تمام نهادهاو همه سطوح حضوردارند و تصمیم گیر هستندنتیجه مبارزه و اعمال اراده مادرانشان، یعنی زنان بیست سی سال گذشته است

اگر زنان امروز از ابزار و قواعد دمکراتیک و شیوه های بکر استفاده می کنند تا با هرگونه برداشت خطا و امکان ایجاد سلطه مردان و نابرابری احتمالی جنسیتی در ظریفترین مسائل مقابله کنند، بطور قطع نتایج مثبت آن شامل حال دختران و پسرانشان خواهد بود .

اگر آموزش و پرورش نوین متعهد شده تا به فزرندان خویش حس همبستگی، عشق به انسان، میهن‌دوستی، خلاقیت و هزاران حس و اندیشه آرمانی دیگر بیاموزد، از رنج و تلاشی است که زنان و مادران،‌ در تمام لحظه ها برای پرورش و آموزش خود (در آغاز) و طراحی و مهندسی متعادل اجتماع، فرهنگ، اقتصاد و ...  به خود روا داشته اند. 

اخلاقی کردن جامعه یک آرمان است که بدست زنان صورت می گیرد هرچند جامعه بشری هنوز به این مرحله نرسیده اما مرحله فعلی یعنی قانونی کردن جامعه نیز تلاشی است که باز فقط با اراده زنان متعادل، روشنفکر، خستگی‌ناپذیر و آرمانگرا در آرامش و صلح بدست می‌آید.

از گذشته تا کنون عموم زنان ایرانی چه نقشی در تولید عشق و علم و تکنولوژی و ... داشته اند؟ به نظر می رسد که شاید در بسیاری موارد، حتی مصرف کننده خوبی هم نبوده‌اند تولید پیشکش .  اینگونه نیست ؟

وقتی زنی عاصی شود و طغیان کند، هزینه ای سنگین برای زهر توهین و سم اتهام باید پرداخت، چیزی که در صلح نیاموخته ایم با جنگ به سویش می رویم و چه کسی نمی داند که جنگ ویرانگر است و نابود می کند هرچند دراین فرهنگ، ناجوانمردی کم نیست اما جوانمردی هم بسیاراست کاش یاد بگیریم که قبل از سرریزشدنمان و قبل ازلبریز شدن، آستانه تحمل خود را اندازه بگیریم، من با این تیپ ازآدمها فقط می توانم ابراز همدردی کنم همین ... حقیقت چیست؟ نمی دانم  (با اجازه لینک را برداشتم)

 

 *‌

لغت نامه دهخدا

آوا : ب ُ چ َ / چ ِ

نوع لغت : ترکی ، اِ

بوغچه . (فرهنگ نظام ). بقچه . جامه بند که معروف است این لفظ ترکی است . (غیاث ) (از آنندراج ). بسته ای از جامه و جز آن که بستا نیز گویند. (ناظم الاطباء). پارچه ای بشکل مربع یا مستطیل که لباسها در آن نهاده بندند و مجموع آن پارچه و لباسهای در آن را بغچه بسته گویند. (فرهنگ نظام (
مرد باشد که باو تا ندهی صد تنگه
در بغل بغچه نیارد که نهد در بازار

نظام قاری .

 

نظرات 3 + ارسال نظر
آرش سه‌شنبه 20 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 10:37 ق.ظ

ببخشید در پایان مطلب منظوراز عکس زنی چیه ؟

چرا وجود نداره ؟ یا کم وجود داره ؟ یا چرا مردا نمی ذارن وجود داشته باشه ؟ متوجه نشدم

یه جورایی همش درسته اما نکته دراینه که چرا وجود نداشته ؟ فقط به خاطر اینکه مردا نمی خواستن !؟ پس خود زنا چه نقشی داشتن ؟
اگه زنی اصرار می کرد متهم میشد ؟ خب باشه هر چیزی هزینه داره چرا نمی خوان هزینه بدن و مفت بدست بیارن ؟
چرا زنای کشورما با هر پیخی میدونو خالی می کنن؟
چرا هیچ وقت روی حرفاشون حتی اگه غلط باشه محکم نمی ایستن (البته با شگردها و قدرتهای زنانه که بسیار هم کارسازه) چرا ؟

آقا خیلی ساده بگم : یکی می خواد مارو ضعیف و ناتوان کنه! ما چرا راحت تسلیم می شیم ؟!!

پرستو سه‌شنبه 20 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 11:22 ق.ظ

سلام

من نه خودم دیدم و نه از کسی شنیدم که عکس قاب گرفته بزرگ یه زن تو خونه ای باشه مثل عکس های مردونه ولی اگرم باشه چه تاثیری می تونست داشته باشه؟
اما تو زیرکانه یه دیکتاتوری فرهنگی و کهنه رو به چالش می کشی بهت تبریک می گم

موفق باشی

سلام و درود

- یعنی هیچ تاثیری نمی دونست داشته باشه ؟ تو یه خانمی پس می‌تونی تاثیرشو پیدا کنی دراین خصوص فقط اینو بگم که یک با یک برابره اما آیا یک با صفرهم برابره ؟
- ازت ممنونم اما من اینقدراهم باهوش نیستم

پاینده و پویا

آرمیتا سه‌شنبه 20 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 03:38 ب.ظ

خیلی وقته نوشته هاتو می خونم اما تا حالا از نظر دادن می ترسیدم راستش نوشته هات یه حس عجیبی داره که وقتی می خونم هم قوی می شم و هم ضعیف این پست به من جرات داد راست می گی سنگ بنای زندگی مارو زنانی گذاشتن که اصلا هیچی به هیچ مثل علف هرز و سنگ بنای زندگی آیندگان هم بدست ماست که خدا به دادشون برسه اما برای دراومدن ازین چرخه ناقص منم باهات موافقم فقط روشنفکرا باید شروع کنن اما خدای من کو زن روشنفکر ؟ اگرم هستن صداشون درنمیاد هرکی می خواد فکر خودش باشه و این همون مصیبت بزرگ روزمره زیستن و روزمره مردنه به قول شاملو
دخترانِ دشت!
دخترانِ انتظار!
دخترانِ امیدِ تنگ
در دشتِ بی‌کران،
وَ آرزوهایِ بیکران
در خلق‌هایِ تنگ!
دخترانِ خیالِ آلاچیق نو
در آلاچیق‌هایی که صدسال !-
از زرهِ جامه‌‌تان اگر بشکوفید
بادِ دیوانه
یالِ بلندِ اسبِ تمنا را
آشفته کرد خواهد...

شب‌هایِ تارِ نم‌نمِ باران - که نیست کار -
اکنون کدام یک ز شما
بیدار می‌مانید
در بسترِ خشونت ِنومیدی
در بسترِ فشرده‌یِ دلتنگی
در بسترِ تفکرِ پر درد ِرازتان،
تا یادِ آن - که خشم و جسارت بود-
بدرخشاند
تا دیر گاه شعله‌یِ آتش را
در چشمِ بازتان؟
...



حیف که تصمیم ندارم وبلاگی داشته باشم

(من اما سکوت مطلق)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد