روستا

یک در دنیا صد در آخرت

خوش به حال اونایی که ولایت دارن ! نیمه اول عید یه سری به اصفهان و مرکز کشور زدیم که خیلی ضربتی شد و نیمه دوم هم به چند تایی از شهرای شمالی رفته بودیم ، به سواد کوه ،‌ قائم شهر ، بابل ، بابلسر ، آمل و ساری ، جاتون خالی خوش گذشت مرکز استقرار ما ( خانواده ) هم منطقه خیلی خوشگلی بود بین قائم شهر و بابل به اسم قراخیل ، یه ویلای نسبتن رمانتیک ، در یه منطقه بکر و منحصر به فرد و در مغز طبیعت جایی که هیچ صدای مزاحمی غیر از صداهای طبیعت وجود نداشت و آرامشی که به اندازه یک سال به آدم انرژی برای ذخیره کردن می ده بی خود نیست که همیشه آرزو داشتم کاش من یک روستایی بودم با تمام ویژگی های اون به اضافه خوبی هایی که از مدرنیته می شه گرفت ، به هر حال خیلی خوش گذشت باور کنید با نوشتن همین چند خط  به قول عربا وصف العیشی است بس دلچسب !

واما بعد .......

از سه استان شمالی ، گیلان و گلستان زیاد رفته بودیم  رشت و بندر انزلی و آستارا و .... همچنین گرگان ، بندر ترکمن ، گنبدکاووس ، بندرگز و ....... اما استان مازندران هیچ وقت اطراق نداشتیم حالا از جنبه ایران شناسی که بگذریم می خوام از دیدگاه ایرانی شناسی یه چیزایی بگم ، مثل همه جای کشورمون در این ظاهرن سه استان هم حس من خوبم اون بده  به شدت وجود داره ، حالا چرا ظاهرن سه استان ؟ چون ریشه همه این مردم از یه زبان و یه گویش و یک پیکره هستش که به مرور زمان و با گسترش جمعیت کناری ساحل ، اختلافات جزیی در گویش ها بوجود اومده یا از نظر تقسیمات منطقه ای تغییراتی درشون ایجاد شده  شاید بی جهت نباشه که تو تهران تمام هم وطنای شمالی بطور کل رشتی اطلاق میشن درحالیکه توی شمال جدای ازینکه استان ها باهم  اختلاف دارن توی خود هر استان هم این اونو قبول نداره اونم این یکی رو مثلن بابلی قائم شهری رو نمی پسنده ساروی آملی رو و بابلسری همشونو ،‌ وقتی خوب دقت می کنی می بینی ریشه این قبول نداشتن و پسند نکردن فقط در سلیقه و حاشیه های زندگیه که عمومن هم از ناحیه خانم هاست !! عجیبه که زنان ایرانی اینقدرعاشق همدیگه هستن !! و می خوان سربه تن هم نباشه بیشتر جاها وقتی به ریشه یابی اختلافات خودمون می پردازیم  دقیقن به زن ایرانی می رسیم  یعنی زن  ایرانی خودش ریشه بسیاری از نابسامانی های این سرزمینه که با همه خوبیها و زیبایی های که در روحش وجود داره اصلن تحمل یه لحظه دیدن هم جنس خودش رو هم نداره ..... راستی چرا ؟ 

زن هرچقدرهم رقابت زنانه داشته باشه باز قابل توجیه نیست اینهمه حسادت ! به زنان غیر ایرانی یه نگاه بندازید ! کدومشون به اندازه زن ایرانی آرایش می کنن ؟ کدومشون اینهمه ازعمرشونو صرف غبطه خوردن به زندگی دیگران یا قضاوت از ظاهر اونا می کنن؟ کدومشون اینقدر از زن دیگه متنفرن ؟ اونا شوهر ندارن ؟ اونا ترس از دست دادن دوست پسر یا شوهر و اغفال عزیزشون از ناحیه زنان دیگرو حس نمی کنن ؟ اونها دوست ندارن مورد توجه قرار بگیرن ؟ نمی خوان در مرکز توجهات همه باشن ؟ ! ............ من نمی دونم مرد ایرانی چه کاری می تونه برای زنان کشورش در این خصوص بکنه اما می دونم که زنان کشور ما به راستی تفاوت های بسیار زیادی با دیگر ملل دارن که هیچ ربطی به مردان کشورمون نداره اینو نگفتم که کوتاهی های بسیاری از مردان ایرانی در درک زنان رو توجیه کنم و اونارو تبرئه اما خداوکیلی بیشتر زنان ایرانی ( نه همه شون ) از یه چیز بزرگی رنج می برن و همیشه درعذابن والا اینهمه ناراحتی و گرفتاری نصیب این سرزمین نمی شد ، زن ایرانی در هر کجای دنیا هم که باشه این خصلت رو با خودش داره و تا کنون هیچ از شواهد و قرائن برنمیاد که در یه جایی داخل یا خارج جمعی از زنان ایرانی در یه مجمع ، گروه ، کنفرانس یا تشکیلاتی بدون دخالت مردا سازمان دهی کنن و به یک کار فرهنگی ، علمی یا اجتماعی موثر بپردازن باور کنید اینو صادقانه دارم می گم هرچند گفتنش خوشایند نیست و باعث رنجش خیلی از خانم ها خواهد شد ولی یک واقعیته که در طول صدها سال درحال تکراره ........  (خوشبخت بودن در محیط خانواده هرچند لازمه اما کافی نیست چون ما درنهایت عضو خانواده بزرگ جهانی هستیم که یه گوشه اون ایرانه پس موضوع رو فراتر از خودتون نگاه کنید ) بهتر نیست احساسات منفی رو کنار بگذاریم و از روی مهر به موضوع نگاه کنیم ؟ شاید راهی پیدا کردیم به کمک هم

اصلن از موضوعی که می خواستم بگم پرت شدم یک در دنیا صد در آخرت ، واقعن می گم خوش به حال دوستانی که توی تهران زندگی می کنن اما ریشه در شهرستان دارن می دونید چرا ؟ چون یک در تهران و صد در ولایت نصیبشون می شه یعنی وقتی که تعطیلات به هواخوری می رن از تمام مواهب منطقه خودشون برخوردارن نه مثل ما وقتی پامونو که از تهران بیرون می ذاریم تابلو معلومه غریبه ایم آقا همینکه قیافه رو می بینن قیمتها دوبرابر که می شه هیچ ، کافیه کلمه ای حرف بزنیم دوباره رقم ها دوبل می شه  البته این تجربه از سالهای قبل بدست اومده و امسال فقط روز اول اینطوری بود چون منم با تمام ریزه توان و هوش و استعداد و قوایی که داشتم  از روز دوم شروع کردم تو هر شهری به صحبت با گویش همونجا ، یاد گرفتن چارتا جمله کاری نداشت اما باور کنید در نتیجه خیلی موثر بود ! .... زبان مادری ! گویش مادری ! ..........  بازم به مادر و زن برگشت ..........  نه ؟

 

خیلی کلی گویی کردم اما شاید یه روزی درمورد زن ایرانی حرفای زیادی بزنیم البته با حضورخودشون و با شنیندن حرفای خودشون در یه جمع از خانم های فرهیخته ، زن ایرانی که می گم از مادر و خواهر و همسر و معشوق و همکارو و و...و  بگیر تا زنان شالیزار ، قالیباف ، کارمند ، کارگر، خانه دار ، معلم ، مهندس ، مدیر، و همه و همه ، نقش و شغلشون مهم نیست زن بودنشون مهمه .......

زن بودن ،‌ یعنی چیزی که باعث تولید عشق و تعادل  و یا همین وضع موجود می شه ، پایه های قانون ، اخلاق و انسانیت هم دقیقن محصول و تولید زنان یک جامعه هست

نظرات 1 + ارسال نظر
پرستو چهارشنبه 14 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 01:15 ب.ظ

سلام

من هم موافقم که زن ایرانی ( بطور کل ) از یک موضوع مهمی در رنج و عذابه اما مقصر این حال ناخوش کیه ؟

آیا زن بودن دلیل بر گناهکاریه ؟

درود

خودش پرستو جان دقیقن خودش

زن بودن عین عشقه، اصلن زن اولین و مهمترین مظهر عشقه
جنس دوم یا جنس برتر بودن تمام و کمال دست خودشه این بستگی به تیپ زن داره که خودشو چطوری بشناسه و چطوری بشناسونه
پس حس گناهکاری یا هر حس دیگه به اندیشه و رفتار خودمون بر می گرده ربطی یه جنسیت نداره عزیز

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد